من سبحان هستم و با اجازه ی شما هر از گاهی حرفای دلم رو براتون می نويسم! در اين متن كه در باره ی عشق نوشتم به ابعاد مختلف عاشق بودن می پردازم.سؤالاتی در متن هست كه خواهش می كنم كه در قسمت نظرات جواب بدهيد. انتقاد و نظر شما به من روحيه ی مضاعف می دهد. زندگی براي عشق يا عشق براي زندگی؟ برخی از ما زندگی را امری می دانيم كه مجبوريم انجامش دهيم و تنها برای بقا می جنگيم.همين دسته از افراد عشق را موضوعی زود گذر می دانند و پرداختن به عشق را اتلاف وقت می شمارند. آنها می گويند عسق مختص به يك دوره ی زمانی است و يك كنجكاوی كاذب است. اما بر خلاف اين دسته آدم ها افرادی هستند كه به خاطره عشقشان زندگی می كنند. همين مردم كار روزمره خود را با عشق شروع و با عشق به پايان می رسانند. به احتمال زياد شما داستان های زيادی در رابطه با عشق خوانده ايد وشنيده ايد،داستان هايی كه افرادي عاشق می شوند و هر كاری برای معشوقشان مي كنند.شما دوست داريد جاي كدام شخصيت باشيد؟ جای خسرو هايی كه با حيله فرهاد ها رو كنار می زنن يا جاي فرهاد كه به خاطر عشقش كوه مي كند و يا شيرين؟ حتما می دانيد كه عشق پاك است، عشق را نبايد با نيازهای مادی و جسمی يكي دانست. عشق اول پاكی است ، دوم ازخود گذشتگی و در آخر علاقه. آيا شما فرقی ميان عشق و دوست داشتن می گذاريد؟ به نظر من تفاوت بنيادين ميان اين دو موضوع است،برای مثال فردی كه كسی را دوست به هر قيمتی حتی صدمه خوردن طرف پيش می رود اما كسی كه عاشق است به خاطر آسودگی معشوق از او می گذرد و برای هميشه عاشق او می ماند. Ramtin: البته آقا سبحان گل من یه کمی باهات در این مورد مخالفم فقط یه کم! اي مرغ سحر عشق ز پروانه بياموز كان سوخته را جان شد و آواز نيامد (سعدی) عشق فقط ميان دو فرد نيست بلكه عشق هايی مانند: عشق به معبود/عشق به طبيعت/عشق به زندگی/عشق به خود و ... نيز وجود دارد.عاشق واقعی نمی تواند معشوقش را فراموش كند. عشق دريايی بی كرانه ناپديد كی توان كردن شنا ای هوشمند (رابعه...) ببخشيد اگه مشكل تايپی يا مفهومی داشت اميدوارم به دلتان نشسته باشه! Ramtin: نگران نباش عزیزم خودم ویرایشش کردم و ممنون از مطلبت!
نظرات شما عزیزان: